زندگی قصه مرد یخ فروشی است که ازاو پرسیدند: فروختی؟ گفت: نخریدند،تمام شد… !
شاعر نبودی؛ وگرنه می فهمیدی پاییز بهار است که عاشق شده است. (ونوس)
سکوتی بود بر قلبم که با آن میزدم فریاد
اگر از شهر غم رفتی مرا هرگز مبر از یاد...
این متاعیست که هر بی سر و پایی دارد...
اندیشیدن به پایان هر چیز، شیرینی حضورش را تلخ می کند بگذار پایان تو را غافلگیر کند درست مانند آغاز...
خدایا در برابر آنچه انسان ماندن را به تباهی میکشد مرا با"نداشتن"و "نخواستن " رویین تن کن، همه بدبختی های انسان بابت همین دو چیز است: چون"داشتن" انسان را محافظه کار و ترسو می کند! و"خواستن" آدم را بزدل وچاپلوس!
همه افراد خوشبخت خدا را در دل دارند ، پس تو را جه غم که اینقدر
احساس تنهایی میکنی ، بدان در تنها ترین لحظات و در هر شرایط
خداوند با توست . . .
خیلی اوقات آدم از آن دسته چیزهای بد
دیگران ابراز انزجار می کند که
در خودش وجود دارد
دکتر شریعتی
در دشمنی دورنگی نیست. کاش دوستان هم در موقع خود چون دشمنان بی ریا بودند.
دکتر شریعتی
اگر نمیتوانی خدمت کنی ، برو تا لااقل خیانت نکنی
بمان تا کاری کنی ، کاری نکن بمانی
دکتر شریعتی
بیا ره توشه بر داریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟ ...
حرف هایی هست برای گفتن که اگر گوشی نبود نمی گوییم. و حرف هایی هست برای نگفتن، حرفهایی که هرگز سر به ابتذال گفتن فرود نمی آورند. و سرمایه ماورایی هر کس حرفهایی است که برای نگفتن دارد. حرفایی که پاره های بودن آدمی اند و بیان نمی شوند مگرآنکه مخاطب خویش را بیابند.